دعوای تخلیه ید | تفاوت با خلع ید و شرایط قانونی تخلیه ملک از مستأجر یا متصرف
Loading

تخلیه ید با استناد به مالکیت؛ بررسی حقوقی تخلیه مستأجر و متصرف قراردادی

  • صفحه اصلی
  • تخلیه ید با استناد به مالکیت؛ بررسی حقوقی تخلیه مستأجر و متصرف قراردادی
عکس تخلیه ید با استناد به مالکیت؛ بررسی حقوقی تخلیه مستأجر و متصرف قراردادی

دعوای تخلیه ید با استناد به مالکیت

مقدمه

در دعاوی ملکی، انتخاب صحیح عنوان دعوا بسیار اهمیت دارد؛ زیرا هر دعوا شرایط خاص خود را دارد و اگر اشتباه مطرح شود به نتیجه نمی‌رسد. یکی از این دعاوی رایج، دعوای تخلیه ید است که اغلب با دعوای خلع ید اشتباه گرفته می‌شود. تخلیه ید به زبان ساده یعنی وادار کردن متصرف به تخلیه ملک و بازگرداندن آن به مالک. این دعوا زمانی مطرح می‌شود که مالک (خواهان) ادعای مالکیت ملک دارد و شخص دیگری (خوانده) که در ابتدا با رضایت و اذن مالک وارد ملک شده – مانند مستأجر یا متصرف قراردادی – اکنون از تخلیه خودداری می‌کند. در این نوشته با زبانی ساده اما دقیق، به تعریف دعوای تخلیه ید، ارکان و شرایط آن، تفاوت آن با خلع ید، و نمونه‌هایی از رویه قضایی در این خصوص می‌پردازیم. کلمات کلیدی مهم مانند تخلیه ید، دعوای تخلیه، مالکیت و تخلیه، تفاوت خلع ید و تخلیه ید و تخلیه مستأجر نیز به طور طبیعی در متن به کار رفته‌اند.

تعریف دعوای تخلیه ید با استناد به مالکیت

دعوای تخلیه ید دعوایی حقوقی است که طی آن مالک یک مال غیرمنقول (مانند خانه یا زمین) از دادگاه می‌خواهد متصرف کنونی ملک را وادار به ترک ملک کند و تصرف را به او بازگرداند. نکته مهم این است که در دعوای تخلیه، تصرف اولیه خوانده بر ملک با رضایت مالک و به موجب یک قرارداد یا اجازه قانونی بوده است. به عبارت دیگر، شروع تصرف خوانده غاصبانه نبوده، بلکه مثلاً ناشی از قرارداد اجاره، اذن سکونت موقت یا یک رابطه قانونی مشابه بوده است. اما این رضایت یا قرارداد اکنون پایان یافته و ادامه تصرف خوانده برخلاف رضایت مالک است. در چنین وضعیتی، مالک می‌تواند با استناد به حق مالکیت خود و خاتمه‌ی مدت اذن یا قرارداد، از دادگاه درخواست تخلیه ملک را بنماید. به این دعوا گاهی تخلیه ید به استناد مالکیت گفته می‌شود یعنی مالکیت خواهان مبنای مطالبه تخلیه است، نه یک رابطه قراردادی جاری.

برای روشن‌تر شدن تعریف، فرض کنید موجر و مستأجر یک قرارداد اجاره یک‌ساله داشته‌اند و مدت اجاره پایان یافته اما مستأجر هنوز ملک را تخلیه نکرده است. در این حالت موجر (که مالک یا صاحب حق است) می‌تواند دادخواست تخلیه عین مستأجره را مطرح کند. یا حالتی را در نظر بگیرید که مالک ملکی یکی از بستگان یا دوستان خود را بدون قرارداد رسمی مدتی در ملک خود سکونت داده است؛ اگر مالک دیگر رضایت به ادامه سکونت نداشته باشد و شخص حاضر به تخلیه داوطلبانه نشود، دعوای تخلیه ید قابل طرح است. بنابراین، ویژگی مشترک این سناریوها این است که شروع تصرف خوانده با اجازه مالک بوده و مالک اکنون خواستار پس‌گرفتن ملک خویش است.

از منظر قانونی، دعوای تخلیه ید یک دعوای غیرمالی محسوب می‌شود و نیازی به تقویم خواسته به قیمت ملک ندارد؛ هزینه دادرسی آن نیز بر همین اساس ثابت و اندک است. این تفاوت مهمی با دعوای خلع ید دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. همچنین معمولاً در دعوای تخلیه ید اختلافی درباره مالک بودن خواهان یا عدم مالکیت خوانده وجود ندارد؛ یعنی خوانده ادعای مالکیت ملک را ندارد و تصرف وی صرفاً به‌عنوان مستأجر، ماذون یا امین بوده است. بدیهی است اگر خوانده منکر مالکیت خواهان شود یا خودش ادعای مالکیت نماید، موضوع از بحث تخلیه ید خارج شده و ابتدا باید تکلیف مالکیت در دادگاه مشخص شود (مثلاً از طریق دعوای اثبات مالکیت و سپس خلع ید). اما در بیشتر پرونده‌های تخلیه ید، مالکیت خواهان محرز و مورد قبول است و تنها بازپس‌گیری ملک مورد نظر است.

ارکان و شرایط دعوای تخلیه ید

برای موفقیت در دعوای تخلیه ید با استناد به مالکیت، وجود چند رکن و شرط اساسی ضروری است:

  • مالکیت یا حق قانونی خواهان: خواهان باید ثابت کند که نسبت به ملک موضوع دعوا حق مالکیت یا حق قانونی تصرف دارد. معمولاً ارائه سند مالکیت رسمی یا حکم قطعی دادگاه مبنی بر مالکیت، قوی‌ترین دلیل است. هرچند در دعوای تخلیه (برخلاف خلع ید) اگر مالکیت رسمی هم ارائه نشود و مثلاً قرارداد اجاره‌ای ارائه گردد که نشان دهد خواهان موجر بوده است، کافی به نظر می‌رسد؛ زیرا در اغلب موارد خوانده خودش قبلاً مالکیت خواهان را به رسمیت شناخته است (مثلاً با بستن قرارداد اجاره با او). به طور خلاصه، دعوای خلع ید فرع بر اثبات مالکیت است و نیازمند سند رسمی یا حکم مالکیت می‌باشد، اما در تخلیه ید رسمیت و قطعیت مالکیت خواهان معمولاً محل نزاع قرار نمی‌گیرد. با این حال، داشتن مدارک مالکیت یا سند اجاره به نام خواهان، یک امتیاز و شرط مهم برای طرح این دعواست.
  • وجود اجازه قبلی و پایان یافتن آن: همان‌طور که گفته شد، شرط طرح تخلیه ید آن است که تصرف خوانده در ابتدا قانونی و با اذن مالک بوده است. این اذن ممکن است ناشی از قرارداد اجاره، قرارداد امانت، حق انتفاع، اجازه شفاهی یا هر نوع مجوز دیگری باشد. پس از پایان مدت اجاره یا لغو آن اذن، ادامه‌ی تصرف غیرمجاز می‌شود. بنابراین باید نشان دهید که مدت قرارداد منقضی شده یا اجازه داده‌شده توسط مالک، سلب و پس گرفته شده است. برای مثال، در خصوص مستأجر باید مدت اجاره تمام شده یا دلیلی قانونی برای فسخ اجاره فراهم شده باشد. در خصوص فرد بدون قرارداد رسمی (مثلاً خویشاوند ساکن در ملک)، مالک باید قبلاً عدم رضایت خود را اعلام کرده باشد؛ معمولاً توصیه می‌شود از طریق ارسال اظهارنامه رسمی به فرد، مهلت معقولی (مثلاً چند هفته) برای تخلیه داده شود و سپس در صورت عدم تخلیه، طرح دعوا صورت گیرد. این کار هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حقوقی برای مستندسازی پایان اذن، مفید است.
  • استنکاف خوانده از تخلیه: رکن دیگر این دعوا، خودداری خوانده از تحویل ملک پس از پایان یافتن مجوز تصرف است. اگر مستأجر یا متصرف پس از انقضای مدت یا مطالبه مالک، ملک را تخلیه کند، طبعاً دعوا منتفی خواهد شد. در نتیجه، خواهان باید نشان دهد علی‌رغم مطالبه یا فراهم بودن شرایط تخلیه، خوانده هنوز ملک را در تصرف دارد و به تصرف غیرقانونی خود ادامه می‌دهد. همین ادامه تصرف بدون مجوز، مبنای غیرقانونی شدن تصرف و تشکیل دعوای تخلیه ید است.
  • عدم وجود حق قانونیِ جاری به نفع خوانده: گاهی خوانده ممکن است برای بقای در ملک به حقی استناد کند؛ مثلاً مدعی تمدید قرارداد اجاره به صورت شفاهی شود یا ادعا کند که اجازه سکونتش هنوز لغو نشده است. دادگاه این‌گونه دفاعیات را بررسی می‌کند. اگر ادعای خوانده بی‌اساس باشد و دلیلی بر مجاز بودن ادامه تصرف ارائه نکند، شرط تخلیه فراهم است. اما اگر مثلاً ثابت شود اجاره تمدید شده یا مالک قبلی اجازه‌ای با مدت معین داده که هنوز باقی است، ممکن است دعوا در آن زمان قابلیت استماع نداشته باشد. به طور معمول، بار اثبات مجاز بودن تصرف پس از پایان مدت بر عهده خوانده است؛ در غیر این صورت دادگاه با احراز مالکیت خواهان و انقضای مدت اذن، حکم به تخلیه می‌دهد.
  • تشریفات و مرجع صالح: مطابق قانون، دعاوی تخلیه ید (به ویژه در مورد روابط موجر و مستأجر) اصولاً در صلاحیت شورای حل اختلاف محل ملک است و می‌تواند از موارد صدور دستور و حکم تخلیه باشد. در قانون روابط موجر و مستأجر ۱۳۷۶ پیش‌بینی شده که اگر اجاره‌نامه رسمی باشد یا حتی عادی ولی با شرایطی چون ذکر مدت اجاره و امضای دو شاهد تنظیم شده باشد، موجر می‌تواند دستور تخلیه فوری از شورای حل اختلاف دریافت کند. این دستور تخلیه بدون رسیدگی ماهیتی طولانی و بسیار سریع صادر می‌شود. اما اگر قرارداد اجاره فاقد شرایط قانون ۱۳۷۶ باشد یا موضوع دعوا اجاره مشمول قوانین سابق (مثلاً قانون روابط موجر و مستأجر ۱۳۵۶) بوده و یا اصولاً قراردادی در کار نباشد، آن‌گاه پرونده به شکل دادخواست تخلیه ید در دادگاه حقوقی (یا شورای حل اختلاف) رسیدگی می‌شود. در این حالت، دادگاه پس از تشکیل جلسه و بررسی دلایل، رأی به صدور حکم تخلیه صادر می‌کند که اجرای آن از طریق واحد اجرای احکام خواهد بود. خلاصه اینکه دستور تخلیه فوری مخصوص برخی اجاره‌ها است و در سایر موارد باید از طریق حکم تخلیه اقدام نمود. در هر دو صورت، مرجع قضایی صالح (دادگاه یا شورای حل اختلاف) تعیین تکلیف می‌کند که متصرف ظرف مهلت مقرر ملک را تحویل دهد؛ در صورت استنکاف، تخلیه به قهر (توسط اجرای حکم) انجام می‌شود.

تفاوت دعوای تخلیه ید و خلع ید

هرچند هر دو دعوای تخلیه ید و خلع ید به اخراج متصرف از ملک مربوط می‌شوند، اما از چند جهت تفاوت‌های اساسی دارند که نباید خلط شوند:

  • مبنای تصرف خوانده: مهم‌ترین تفاوت در منشأ تصرف است. خلع ید هنگامی اقامه می‌شود که تصرف خوانده غاصبانه و بدون اذن مالک آغاز شده باشد؛ یعنی شخص بدون هیچ حق قانونی، ملکی را تصرف کرده است. در مقابل، تخلیه ید زمانی است که تصرف اولیه خوانده با اجازه و بر اساس یک رابطه حقوقی معتبر بوده (مثلاً مستأجر قانونی است) ولی آن رابطه خاتمه یافته یا فسخ شده و با این حال تخلیه صورت نگرفته است. به بیان دیگر، مبنای دعوای خلع ید تصرف غیرقانونی و عدوانی است، اما مبنای دعوای تخلیه ید تصرف ناشی از قرارداد یا اذن قبلی است که حالا استمرارش غیرقانونی شده. این تفاوت در رویه دادگاه‌ها نیز آثار مهمی دارد که در بخش بعدی نمونه‌هایی خواهیم دید.
  • نیاز به اثبات مالکیت خواهان: در دعوای خلع ید مالکیت رسمی و بدون منازعه شرط بدوی است و خواهان باید با سند رسمی یا حکم دادگاه مالکیت خود را اثبات کند. به طوری که اگر خواهان فقط سند عادی (مانند قولنامه) داشته باشد و خوانده هم مدعی حقی باشد، ابتدا باید از طریق دعوای اثبات مالکیت تکلیف سند عادی روشن شود و سپس حکم خلع ید ممکن است صادر گردد. اما در دعوای تخلیه ید، معمولاً چون رابطه قراردادی قبلی بین طرفین وجود داشته، مالکیت خواهان و عدم مالکیت خوانده مفروض و غیرمورد اختلاف است. مثلاً موجر با ارائه اجاره‌نامه نشان می‌دهد مالک منافع ملک بوده و مستأجر هم مالکیت وی را پذیرفته است. البته حتی در تخلیه ید نیز وجود یک مدرک دال بر مالک بودن خواهان (مانند سند یا قرارداد) لازم است، اما اگر خوانده مالکیت او را انکار نکند، دادگاه بر همان اساس تصمیم می‌گیرد. در مجموع می‌توان گفت خلع ید فرع بر مالکیت است و بدون احراز قطعی مالکیت قابل استماع نیست، ولی تخلیه ید بر مبنای خاتمه یک حق قبلی (اجاره یا اذن) است و نیازی به اثبات مجدد مالکیت در اکثر موارد ندارد.
  • ماهیت مالی یا غیرمالی دعوا و هزینه دادرسی: دعوای خلع ید از نظر قانون یک دعوای مالی تلقی می‌شود زیرا به حق مالکیت ملک (مال غیرمنقول) مربوط است. بنابراین هزینه دادرسی بر مبنای ارزش منطقه‌ای یا ارزش معاملاتی ملک محاسبه و اخذ می‌شود که می‌تواند رقم قابل توجهی باشد. در مقابل، دعوای تخلیه ید جزو دعاوی غیرمالی طبقه‌بندی شده و هزینه دادرسی آن مبلغی ثابت و ناچیز (مانند دعاوی غیرمالی دیگر) است. این تفاوت در هزینه، برای خواهان از لحاظ مالی اهمیت دارد و یکی از دلایلی است که نباید عنوان دعوا را اشتباه انتخاب کرد.
  • مرجع رسیدگی‌کننده: از نظر مرجع صالح نیز تفاوت وجود دارد. دعوای خلع ید باید الزاماً در دادگاه حقوقی محل مال غیرمنقول اقامه شود و شورای حل اختلاف صلاحیت رسیدگی به آن را ندارد. در حالی که دعوای تخلیه ید در بسیاری موارد ابتدا در شورای حل اختلاف مطرح می‌شود؛ به‌ویژه اگر موضوع صرفاً تخلیه مستأجر بر اساس قرارداد اجاره باشد، شورای حل اختلاف می‌تواند چه به صورت دستور تخلیه فوری (در شرایط قانون ۱۳۷۶) و چه به صورت حکم تخلیه، رسیدگی کند. البته اگر در جریان رسیدگی به تخلیه، اختلاف پیچیده‌ای مثل ادعای مالکیت مطرح شود، ممکن است پرونده به دادگاه ارجاع گردد. به طور خلاصه، خلع ید مستقیماً در دادگاه اقامه می‌شود ولی تخلیه ید غالباً در شورای حل اختلاف قابل طرح و صدور رأی است.
  • قلمرو دعوا (اموال منقول و غیرمنقول): خلع ید اصولاً مختص اموال غیرمنقول (ملک) است و برای اموال منقول کاربرد ندارد، چرا که برای اموال منقول معمولاً از عنوان «رد مال» یا «استرداد مال» استفاده می‌شود. اما تخلیه ید علاوه بر اموال غیرمنقول، در مورد برخی اموال منقول هم ممکن است مطرح شود؛ برای مثال، اگر کسی اتومبیل یا وسیله‌ای را بر اساس عقدی (مثلاً امانت یا عاریه) در اختیار دیگری گذاشته و مدت آن سر آمده اما متصرف آن را بازنگرداند، از لحاظ مفهومی می‌توان دعوای تخلیه ید یا الزام به استرداد مال را مطرح کرد. هرچند در عرف حقوقی ایران، لفظ تخلیه بیشتر برای املاک به کار می‌رود و برای منقولات اصطلاح استرداد رایج‌تر است.

نمونه‌هایی از رویه قضایی و مثال‌ها

برای درک بهتر دعوای تخلیه ید و تمایز آن از خلع ید، به چند نمونه واقعی از آرای محاکم و سناریوهای عملی توجه کنید:

  • تخلیه مستأجر در برابر خلع ید: خرید ملک دارای مستأجر: فرض کنید شخصی ملکی را خریداری می‌کند که در زمان خرید در تصرف یک مستأجر است (قرارداد اجاره قبلاً بین مالک قبلی و مستأجر منعقد شده و مثلاً موعد اجاره در حال اتمام است). خریدار جدید که اکنون مالک ملک شده، اگر بخواهد ملک را از تصرف مستأجر خارج کند، باید دعوای تخلیه علیه مستأجر مطرح نماید و نمی‌تواند خلع ید مطرح کند. چرا که تصرف مستأجر غاصبانه نیست و او حقوق قانونی ناشی از اجاره را دارد؛ حتی با انتقال مالکیت در زمان پایان اجاره نیز مستأجر حق دارد تخلیه مطابق مقررات (مثلاً پس از پس گرفتن مبلغ ودیعه) انجام شود. در یک رأی دادگاه تجدیدنظر تهران تأکید شده است که در چنین حالتی طرح دعوای خلع ید فاقد وجاهت قانونی است و دعوای صحیح، تخلیه ید می‌باشد. در آن پرونده، خریدار جدید اشتباهاً دعوای خلع ید مطرح کرده بود که دادگاه بدوی به نفع او رأی داد، اما دادگاه تجدیدنظر به علت وجود رابطه استیجاری سابق رأی را نقض نمود و دعوا را به جهت عنوان نادرست رد کرد. این مثال به‌خوبی نشان می‌دهد انتخاب عنوان تخلیه مستأجر به جای خلع ید در مواردی که متصرف قرارداد اجاره دارد، چقدر اهمیت دارد.
  • تخلیه متصرف ماذون (اذن‌دار) از ملک پس از لغو اذن: در مثال دیگر، فرض کنید مالک سابق ملکی به شخصی اجازه داده بود در بخشی از ملک فعالیت تجاری کند (مثلاً استفاده از انباری یا غرفه برای کسب). سپس ملک به موجب حکم دادگاه به نهاد دیگری منتقل شده (مثلاً مصادره شده و مالک جدید یک سازمان دولتی شده است). شخص متصرف ادعا می‌کند که با رضایت مالک قبلی در ملک بوده است. آیا مالک جدید می‌تواند علیه او خلع ید مطرح کند؟ تجربه قضایی نشان می‌دهد خیر؛ زیرا تصرف چنین شخصی در ابتدا مجاز بوده و قبل از مالکیت جدید آغاز شده است. نمونه‌اش رأی تجدیدنظر استان تهران است که تصریح کرده: اگر تصرف خوانده مبتنی بر رضایت مالک سابق و مقدم بر مالکیت جدید باشد، امکان طرح دعوای خلع ید علیه وی وجود ندارد. در آن پرونده ستاد اجرایی فرمان امام به عنوان مالک جدید، علیه متصرف دعوای خلع ید مطرح کرده بود ولی دادگاه با احراز اینکه از سال‌ها قبل متصرف با اذن مالک قبلی در ملک بوده و عمل غاصبانه‌ای از سوی او احراز نشده، حکم خلع ید را نقض و دعوا را مردود اعلام کرد. روشن است که در چنین حالتی مالک جدید می‌بایست ابتدا اذن را رسماً لغو کند و احتمالاً از طریق دعوای تخلیه ید (با اثبات اتمام مهلت اذن) اقدام نماید، نه از طریق خلع ید.
  • اخراج مهمان یا خویشاوند ساکن در ملک: همان‌طور که اشاره شد، یکی از موارد تخلیه ید با استناد به مالکیت، درباره اشخاصی است که بدون قرارداد اجاره اما با اجازه شفاهی یا رودربایستی مالک در ملکی ساکن شده‌اند. برای مثال والدینی را در نظر بگیرید که فرزند متأهلشان را موقتاً در خانه خود سکنی داده‌اند یا دوستی که چند ماه در منزل شما مهمان بوده است. اگر اکنون توافق اولیه منتفی شود و شما به عنوان مالک دیگر راضی به حضور وی نباشید، می‌توانید ابتدا طی یک اظهارنامه رسمی عدم رضایت و مهلت مثلاً ۱۰ روزه برای تخلیه را اعلام کنید و در صورت عدم خروج، دادخواست تخلیه ید به استناد مالکیت مطرح نمایید. در چنین وضعی چون قراردادی در کار نیست، قانون خاص اجاره حاکم نخواهد بود و دادگاه عمومی یا شورای حل اختلاف به صورت یک دعوای حقوقی به درخواست شما رسیدگی می‌کند. تجربه وکلای دادگستری نشان می‌دهد که در این حالت نمی‌توان شکایت کیفری تصرف عدوانی مطرح کرد زیرا ورود شخص در ابتدا با اذن مالک بوده و عنصر عدوانی (زور و تجاوز) وجود ندارد؛ تنها راه، اقدام از طریق دعوای حقوقی تخلیه است. بنابراین توصیه می‌شود مالک ابتدا مدارک مالکیت و سابقه اذن را آماده کرده، سپس با کمک مشاوره حقوقی، از طریق ارسال اظهارنامه و نهایتاً طرح دعوای تخلیه، حق خود را پیگیری کند.

نتیجه‌گیری

دعوای تخلیه ید یکی از مهم‌ترین ابزارهای حقوقی برای بازپس‌گیری ملک از متصرف قانونی سابق (مانند مستأجر یا مأذون) است. این دعوا بر پایه مالکیت و پایان یافتن مجوز تصرف بنا شده و با دعوای خلع ید که علیه غاصب مطرح می‌شود تفاوت‌های بنیادین دارد. در تخلیه ید، مالک بدون تعرض به حق مالکیت کسی، صرفاً رفع تصرف شخصی را می‌خواهد که زمانی با رضایت او در ملک بوده اما اکنون باید ملک را ترک کند. ما دیدیم که انتخاب درست عنوان دعوا چقدر مهم است و چگونه محاکم در آرای خود به این تفاوت‌ها توجه می‌کنند؛ از تخلیه مستأجر توسط خریدار جدید ملک گرفته تا مواردی که رضایت مالک سابق مانع خلع ید شناخته شده است.


دعوای تخلیه ید یکی از رایج‌ترین دعاوی ملکی است که در آن مالک، علیه مستأجر یا متصرف قانونی سابق اقدام می‌کند. در این مطلب، شرایط طرح دعوا، تفاوت آن با خلع ید، رویه دادگاه‌ها و نکات کلیدی به‌صورت تخصصی و قابل‌فهم بررسی شده است.

پست های مرتبط

نظرات:

هنوز نظری برای این پست ثبت نشده است.

نظر بدهید

تلفن شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *